هاليوود تلاش‌های بسيار زيادي کرده بود که يک فيلم زندگینامه‌ای درباره‌ی نلسون ماندلا، رئیس‌جمهوری اسبق آفريقاي جنوبي، بسازد. تا اينکه کلينت ايستوود، کارگردان کهنه‌کار سينما، قدم به اين عرصه گذاشت و تصميم گرفت فيلمي را درباره‌ی ماندلا بسازد که محور اصلي آن «تيم ملي راگبي آفريقاي جنوبي» و پيروزي تاريخي آن در مسابقات جام جهاني راگبي در سال در سال ۱۹۹۴ بود.

در فيلم شکست‌ناپذیر (Invictus) کاپيتان سفیدپوست تيم ملي راگبي آفريقاي جنوبي (با بازی مت دیمون) که پدرش يک سفیدپوست نژادپرست بوده، به ديدن رئیس‌جمهور ماندلا (با بازی مورگان فريمن) می‌رود. وی به‌شدت تحت تأثير شخصيت قوي و انساني ماندلا قرار می‌گیرد و به وي قول می‌دهد که همه سعي و تلاش خود را براي پيروزي در مسابقات جهاني نماد و مظهري باشد براي نزديکي سياهان و سفيدان به هم و اتحاد دوباره‌ی کشورش. برخي از بهترين قسمت‌های فيلم در يک ساعت نخست فيلم رخ می‌دهد که طي آن ماندلا در تلاش است تا عناصر تندروي سياهپوست را قانع کند که انتقام‌گیری از سفیدپوستان کار درستي نيست. ايستوود در طي اين يک ساعت موفق شده که ارزش‌های والاي سياسي و انساني ماندلا را به‌خوبی به تصوير بکشد. شکست‌ناپذیر همچنين يکي از معدود فیلم‌هایی است که ارتباط مهم ميان ورزش و سياست را به بهترين شکل ممکن نشان می‌دهد.

فیلم شکست ناپذیر و ماندلا

در این فیلم (که بر مبنای واقعیت شکل گرفته است) درس‌هایی وجود دارد که سازمان‌ها را در دستیابی به اهداف یاری می‌کند:

  • ماندلا برای این‌که به تیم راگبی انگیزه دهد به سراغ کاپیتان سفیدپوست آن می‌رود. چون در وی توانمندی رهبری و ایجاد انگیزه را بیشتر می‌بیند. در نهایت همین کاپیتان نقش بسیار مهمی در قهرمانی آفریقای جنوبی در جام جهانی راگبی ایفا می‌نماید.
  • این‌که ماندلا به‌جای سرمربی به سراغ کاپیتان می‌رود نشان از این دارد که برای ایفای نقش رهبری نمی‌توان تنها به ساختار سازمانی تکیه کرد و گاهی سرپرستان نیز می‌توانند ایفاگر این نقش باشند.
  • در فضایی که پس از دوران آپارتاید (یکی از اشکال نژادپرستی) کشور نیازمند اتحاد و یکپارچگی است، ماندلا با انتخاب ورزش راگبی و سرمایه‌گذاری در آن تلاش می‌کند تا یک چشم‌انداز مشترک میان سیاه‌وسفید ایجاد کند و بدین شیوه بر مشکلات غلبه نماید. این موضوعی است که باید سازمان‌ها به آن توجه داشته باشند یعنی ایجاد یک دیدگاه مشترک که برای همه انگیزه‌بخش باشد.
ماندلا و کاپیتان تیم رگبی
  • از دیگر نکاتی که می‌توان در سازمان‌ها به‌عنوان عنصر ایجاد همدلی و زبان مشترک استفاده کرد، برنامه‌های جمعی مانند مسافرت‌ها، جشن‌ها و برنامه کوچک تفریحی و مانند آن است که احتمالاً بتواند نقشی در حوزه همراستا کردن کارکنان ایفا نماید.
  • Invictus (نام فیلم) نام شعری است از یک شاعر انگلیسی که ماندلا در دوران زندان زمانی که کاملاً نامید می‌شد از این «شعر» دلگرم می‌شد و کمکش می‌کرد تا مقاومت کند. وی این نگاه را نیز به اعضای تیم منتقل می‌کند. در دل سازمان‌ها نیز استعاره‌ها و داستان‌های سازمانی نیز می‌توانند چنین نقشی در ایجاد انگیزه و حرکت سازمانی ایفا نمایند.
  • ماندلا بازیکنان تیم را (که همه به جز یک نفر سفیدپوست هستند) به بازدید از محل زندان خود و همچنین کاپیتان تیم را به میان اقشار مختلف مردم می‌برد تا پیوند آن‌ها را با مردم کشور مستحکم نماید. این موضوع اهمیت دیدن و درک کردن را برای حرکت در مسیر چشم‌انداز روشن می‌سازد.
ماندلا در زندان
  • در صحنه‌ای از فیلم ماندلا به دیدار بازیکنان تیم راگبی می‌رود. وی با تک‌تک آن‌ها با نام کوچک سلام و احوالپرسی می‌کند و افزون بر این با بیان اطلاعات با جزئیات در مورد هرکدام از آن نشان می‌دهد که تک‌تک اعضای تیم برایش اهمیت دارند. همین مسئله نیز در رهبری سازمان‌ها وجود دارد. برای ایجاد انگیزه و رهبری افراد نیاز است که هرکدام از انسان مورد توجه باشند و نه آنکه با کوچک کردن آن‌ها کار را به پیش برد.
  • یکی از مسائلی که در این فیلم و به‌صورت گذرا نمایش داده می‌شود، وجه ناموفق زندگی شخصی ماندلا با همسر خود است. این مسئله را شاید بتوان از نقاط ضعف این رهبر و برخی رهبران دیگر به شمار آورد که برخلاف موفقیت در عرصه اجتماعی نتوانسته‌اند میان زندگی، کار و اوقات فراغت تعادل ایجاد نمایند.
  • یک نشانه رهبر عالی بودن و افزایش انگیزه: تعریف و تشویق کردن از همه افراد و یادآور کردن نکات مثبت آن‌ها و نه رویکرد تنبیهی و توبیخی …
شعر ماندلا

خارج از تاریکی که مرا احاطه کرده است

سیاهی مطلق چون حفره ای عمیق

سپاس می گویم هرآنچه را که خدایان به ارمغان می آورند

برای روح شکست ناپذ یر من

درچنگال بیدادگر روند زندگی

هرگز فریاد شکست و زاری سر نخواهم داد.

درزد و خورد با بخت و اقبال

سر من خونین است ولی تعظیم نمی کند.

آنسوی این جایگاه تلخی ها و اشکها

علی رغم وحشت سایه ها نوری سوسو می زند

وباوجود تهدید خوف انگیز گذر زمان

من همواره در آرامش خواهم بود.

بدون اهمیت به اینکه گذرگاه تا چه اندازه باریک و تنگ است

وبدون اهمیت به اینکه درکتیبه زندگی چه کیفرهایی نگاشته شده است

من حاکم تقدیر خویش هستم.

من فرمانروای روح خویش هستم

4.6 9 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فهرست
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x