کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید (Think and Grow Rich) اثر ناپلئون هیل، از جمله کتاب های کلاسیک مشهور در حوزه ثروت و موفقیت است. هرچند این کتاب در سال ۱۳۱۵ (۱۹۳۷ میلادی) نوشته شده ولی همچنان به عنوان یک کتاب پرفروش و پرخواننده در سطح جهان مطرح است. این کتاب رتبه بالایی در تمام رده بندی ها دارد و در سایت آمازون با رای ۹۰ هزار نفر امتیاز ۴٫۷ از ۵ را کسب نمود.
در این مقاله به ارائه خلاصه این کتاب با ارزش پرداخته می شود.
در روزگاری که همه در اندیشه طلا بودند فردی با نام داربی گرفتار تب طلا شد. راهی غرب شد تا با حفاری زمین به ثروت برسد. او هرگز نشنیده بود که در مغز انسان طلایی به مراتب بیش از آنکه او از زمین بیرون بیاورد وجود دارد. او با دریافت اجاره‌نامه، با بیل و کلنگ سرگرم کار شد. بعد از هفته‌ها کار طاقت‌فرسا به کلوخه‌های براق طلا رسید. اکنون به وسیله‌ای نیاز داشت که این کلوخه‌ها را از دل خاک بیرون بکشد. بی‌آنکه کسی متوجه شود روی معدن را پوشانید و عازم شهر ویلیامزبرگ در ایالت مریلند شد تا موضوع را برای بستگان و برخی از همسایگان بازگو کند.
آنها دور هم جمع شدند و پول خرید دستگاه حفاری را تدارک دیدند، آن را خریدند و به محل معدن طلا بردند. داربی وعمویش سرگرم کار شدند. نخستین کامیون کلوخه‌ها را به کوره ذوب و استخراج طلا فرستادند. معلوم شد که یکی از غنی‌ترین معادن کلورادو را یافته‌اند. حمل چند کامیون کلوخه طلا کافی بود تا همه بدهی‌های آنها را پاک کند و نوبت به سود کلان برسد. مته‌های حفاری زمین را می‌شکافتند. امید داربی و عمویش بیشتر می‌شد تا اینکه اتفاقی افتاد.
رگه‌های طلا بی‌مقدمه ناپدید شدند. آنها به پایان رنگین‌کمان رسیده بودند. از معدن طلا دیگر اثری نبود. به کندن زمین ادامه دادند، مایوسانه می‌خواستند رگه طلا را از نو بیابند؛ اما موفق نشدند. سرانجام تصمیم گرفتند دست از کار بکشند. دستگاه حفاری را به چند صد دلار فروختند و با قطار به دیارشان برگشتند.
کسی که دستگاه را خریده بود از یک مهندس معدن خواست تا به معدن نگاهی بیندازد و برای او محاسبه کوچکی انجام دهد. مهندس مزبور نظر داد که پروژه حفاری معدن از آن جهت شکست خورده که صاحبان آن با معدن و اصول حاکم بر آن آگاه نبودند. محاسبه این مهندس نشان داد که رگه طلا در فاصله ۹۰ سانتی‌متری از محلی که خانواده داربی کارشان را متوقف کرده بودند، از نو پدیدار خواهد شد و دقیقا این اتفاق افتاد. کسی که دستگاه حفاری را خریده بود میلیون‌ها دلار ثروت انباشت کرد.
داربی بعد متوجه اشتباه خود شد. به ثروت بزرگتری دست یافت. او فهمید که اشتیاق می تواند به طلا تبدیل شود. داربی بقیه عمرش، به کار فروش بیمه عمر سرگرم شد. و ثروت هنگفتی از این راه به دست آورد. آقای داربی یاد گرفت که در جلب مشتریان بیمه مسّر باشد. کوتاه نیاید و تسلیم نشود. چون یاد گرفته بود ، در ۹۰ سانتی متری رسیدن به هدف آن را رها نکند. او یاد گرفت که از شکست موقتی نترسد و کنار نکشد.
او می گوید: من بیشترین فروش خود را زمانی کردم که خریداران بالقوه به من جواب نه می دادند. ص ۲۴
ذهنیت منفی نسبت به دیگران هرگز نمی تواند اسباب موفقیت شود.
ذهن تنها به افکاری پاسخ می دهد که همراه با احساس و هیجان باشد.
دانش قدرت است؟ هرگز چنین نیست.
اگر نتوان کالایی را فروخت، می توان ایده را فروخت.
انسان تا زمانی که خود را شکست خورده نپندارد، شکست خورده نیست.
ناتوانی در تصمیم گیری مهمترین دلیل شکست و ناکامی است.
ثروت نصیب کسی می شود که ذهنش مایل به آن است.
برای فقیر شدن نیاز به برنامه نیست. فقر گستاخ و بی رحم است. ثروت و غنا ترسو و خجالتی است، باید او را جذب نمود.
من (نویسنده) با تحلیل و بررسی بیش از ۲۵۰۰۰ نفر دریافتم به ندرت اشخاص قبل از ۴۰ سالگی موفق می شوند. بسیاری پس از ۵۰ سالگی به این مرحله می رسند. در این سنین است که نیروی جنسی می تواند به شکل غیرفیزیکی متجلی شود.
امکان کنترل ۱۰۰% ذهن نیمه هوشیار وجود ندارد ولی می توان به راحتی میل و هدف خود را به آن منتقل نمود.
استفاده از روش طوفان فکری و ذهن گروهی می تواند به تحرک مغزی مبدل شود.
به کمک حس ششم از لطف فرشته ای برخوردار می شوید که در همه مواقع درهای قلعه درایت را به روی شما می گشاید.
سه دشمن اصلی که باید با آن ها برخورد کرد عبارت است از: تردید، شک و ترس.